حسین پناهی


وهم

کهکشان کو زمینم ؟

زمین کو وطنم ؟

وطن کو خانه ام ؟

خانه کو مادرم؟

مادر کو کبوترانه ام ؟

معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو یا تو گم شدی در من ای زمان ؟. . .

کاش هر گز آن روز از درخت انجیر پایین نیامده بودم !!


حسین پناهی

بیراهه رفتم بودم آن شب
دستم را گرفته بود و می کشید
زین بعد همه عمرم را
بیراهه خواهم رفت

حسین پناهی


هیچ وقت
نقاش خوبی نخواهم شدهیچ وقت
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند

عاشقانه ای زیبا ...

از بهار تقویم می‌ ماند
از من
استخوان‌ هایی که تو را دوست داشتند

الیاس علوی

عشق از دست رفته

دیگر آلبرتین را دوست نداشتم. در نهایت برخی روزها، وقتی هوا از آن‌گونه هواهایی بود که حساسیت آدم را بیدار و دگرگون و رابطه‌اش با واقعیت را دوباره برقرار می‌کنند، فکر آلبرتین سخت غمگینم می‌کرد. از عشقی رنج می‌کشیدم که دیگر وجود نداشت. چنین است که پا بریدگان با برخی تغییرات جوی در پایی که دیگر ندارند احساس درد می‌کنند


مارسل پروست/ گریخته